Multilingual Turkish Dictionary Azerbaijani To Persian(Farsi)

ALMACIQ : Az Turkish Farsi

ا.مر.سیب کوچک. استخوان صورت اسب. گونه. برآمدگی زیر چشم

ALMAÇI EŞŞƏYİ : Az Turkish Farsi

اص.آدم اخمو

ALMALI EMNİYİ : Az Turkish Farsi

ا.مر.گیانوعی علف مانند شنگی که در بهار آن را می‌خورند و بر سر آن نوعی قاصدک می‌روید

ALMALIQ : Az Turkish Farsi

ا.مر.باغ سیب. سیبستان. گودی بالای چشم اسب. همچنین به معنای جایی است که فتح آن ضروری است

ALMAN : Az Turkish Farsi

ص.بی‎باک. اطمینان خاطر. استدعا. طلب یاری. گیرنده

ALMAN : Az Turkish Farsi

بی باک
اطمینان خاطر. استدعا. طلب یاری. گیرنده

ALMANAQ : Az Turkish Farsi

ا.مر.اثر ادبی گرفته شده از نمونة آثار نویسندگان و شاعران مختلف

ALMANİYA SOSAMİ : Az Turkish Farsi

ا.مر.گیامراغرون. نضار

مص.گرفتن. خریدن. ستاندن. دریافت کردن. وصول کردن. فراگرفتن. احاطه کردن. پوشاندن. اعتناء کردن. محل گذاشتن. فتح کردن. پذیرفتن. عهده‎دار شدن. کساد کردن. به دست آوردن. بلند کردن. برداشتن. درآوردن. ضبط کردن. محروم کردن. خوردن. نوشیدن. سرکشیدن. چشیدن. به همراه بردن. با خود بردن. اقتباس کردن. دیدن کسی

ALMAQ : Az Turkish Farsi

گرفتن،خریدن،ستاندن،دریافت کردن،وصول کردن،فراگرفتن،احاطه کردن،پوشاندن،اعتناء کردن،محل گذاشتن،فتح کردن،پذیرفتن،عهده دار شدن،کساد کردن،به دست آوردن،بلند کردن،برداشتن،درآوردن،ظبط کردن،محروم کردن،خوردن،نوشیدن،سرکشیدن،چشیدن،به همراه بردن،باخود بردن،اقتباس کردن،دیدن کسی

ALMAQAY : Az Turkish Farsi

ص.کسی که دارای صورتی سیب گونه است

ALMAS : Az Turkish Farsi

ا.الماس. یکی از سنگهای گرانبها که عبارت است از کربن خالص متبلور که گاهی بی‎رنگ و گاهی به رنگهای سبز، سرخ، آبی و سیاه یافت می‌شود. نوع بی‌رنگ آن در ردیف گوهر و سنگهای گرانبها بوده و بسیار سخت است. به صورت Almas وارد زبان روسی شده است.
almaz