Multilingual Turkish Dictionary

Azerbaijani To Persian(Farsi)

Azerbaijani To Persian(Farsi)
BƏNZƏTİ : Az Turkish Farsi

ا.هومولوژی. تجانس. همانندی

BƏNZƏTİ : Az Turkish Farsi

هومولوژی
تجانس
همانندی

BƏNZƏTİM : Az Turkish Farsi

ا.تقلید

BƏNZƏTİM : Az Turkish Farsi

تقلید

BƏNZƏTMƏK : Az Turkish Farsi

مص.تشبیه کردن. شبیه ساختن. نظیره ساختن. تقلید کردن

BƏNZƏTMƏK : Az Turkish Farsi

تشبیه کردن
شبیه ساختن
نظیره ساختن
تقلید کردن

BƏNZƏYİŞ : Az Turkish Farsi

ا.شباهت. همگونی

BƏQ : Az Turkish Farsi

ا.ص.قد محکم. استوار. قائم

BƏQAVEL : Az Turkish Farsi

ا.متفا← بقوول

BƏQAVUL : Az Turkish Farsi

ا.بق+ آوول. در میان تورکان قدیم به کسی گفته می‌شد که از جایی به جای دیگر پیغام و نامه را با اجرت می‌رساند. بزرگ و ریش سفید مطبخ و خوانسالار. باکول. ناظر. آبدار. شرابدار. آنکه مأمور چشیدن اغذیة پادشاهان و امیران بود. مباشر تهیة غذا و آشامیدنی جهت شاهان و امیران. مأمور سررشته‎داری قشون در دورة ایلخانان مغول و تیموریان که از جمله وظایف او پرداخت مزد سپاهیان و تقسیم غنایم بوده است. متصدی سررشته‎داری در دورة تیموریان که مأمور تهیة غذا برای سکنة مدرسه و خانقاه بود. به صورت بکاول به معنای خوانسالار وارد زبان فارسی شده است

BƏQAVUL : Az Turkish Farsi

در میان ترکان قدیم به کسی گفته می شد که از جایی به جای دیگر پیغام و نامه را با اجرت می رساند.به صورت بکاول به معنای خوانسالار وارد زبان فارسی شده است

BƏQƏM AĞACЇ : Az Turkish Farsi

ا.مر.گیا[عر.تر]بقم. درختی است بلند و تناور، برگهایش مانند برگ بادام، گلهایش ریز، ثمر آن گِرد و سرخ رنگ، چوب آن نیز سرخ رنگ و از آن رنگ سرخی می‌گیرند که در رنگرزی پشم و ابریشم به کار می‌رود. عندم. ← قیزیل آغاج

BƏQRƏ : Az Turkish Farsi

ا.قرقره

BƏR BƏZƏK : Az Turkish Farsi

ا.تزئین. زینت

BƏRABƏR AYAQLЇ XƏRÇƏNGLƏR : Az Turkish Farsi

ا.مر.جانجانورانی که هفت جفت پای هم اندازه دارند. (Isopoda)

BƏRBƏR BALЇĞЇ : Az Turkish Farsi

ا.مر.جاننوعی ماهی خوردنی دم دراز. (Seranus anthias)

BƏRBƏR MEYMUNU : Az Turkish Farsi

ا.مر.جاننوعی میمون آفریقایی که صورت و دستهایش به رنگ گوشت و موهایش سرخ فام است

BƏRCİS SƏQQƏLİ : Az Turkish Farsi

ا.مر.گیالحیه الراعی

BƏRDAĞ : Az Turkish Farsi

قد.ظرف. سطل. همان بارداق است

BƏRDAĞ : Az Turkish Farsi

ظرف
سطل
همان بارداق است

BƏRDAŞT : Az Turkish Farsi

ا.[فا] مقدمه در دستگاههای شور و راست و غیره

BƏRDƏK : Az Turkish Farsi

ا.کپة ده تایی از دسته‎های ساقة سنبل دار برنج و گندم

BƏRƏ : Az Turkish Farsi

ا.گذرگاه. معبر. کمین. کمینگاه. راه فرار. راه گریز. مرز راه بین قطعات جالیز. جوی باریک برای آبیاری کشتزارها. راه آب. پل متحرک. پل شناور. وسائلی که برای انتقال مسافر و بار از یک سوی رودخانه با آبهای نسبتاً کم عرض به سوی دیگر به کار می‌برند. بند. سد. عبور و مرور گوسفندان در محل شیردوشی. بهره

BƏRƏ : Az Turkish Farsi

گذرگاه
معبر
کمین

BƏRƏ BAŞЇ : Az Turkish Farsi

ا.مر.محل تقسیم آب باغها