Azerbaijani To Persian(Farsi)
QIZIL YEL : Az Turkish Farsi
ا.باد سرخ(بیماری پوستی). بادی که از طرف شمال بوزد
QIZIL YONCA : Az Turkish Farsi
ا.مر.گیایونجه قرمز. یونجة گل قرمز
QIZIL YOVŞAN : Az Turkish Farsi
ا.مر.گیا(تیرة زیتون) نمیش. نمیشه. درخت زبان گنجشک. گنجشکک. قوش دیلی و قیزیل جوشن نیز نوشته شده است. (Fraxinus excelsior)
QIZILA TUTMAQ : Az Turkish Farsi
مص.زراندود کردن. با زر تزئین کردن
QIZILBAŞ : Az Turkish Farsi
ص.سرخ سر. کسی که مناعت طبع دارد. سپاهیان شاه اسماعیل صفوی که کلاه سرخ 12 ترک برسر میگذاشتند. به صورت قزلباش وارد زبان فارسی شده است
QIZILBAŞ : Az Turkish Farsi
سرخ سر
کسی که مناعت طبع دارد
به صورت قزلباش وارد زبان فارسی شده است
QIZILCA : Az Turkish Farsi
ا.ص.سرخاب که زنان بر صورتشان مالند. غازه. گلگلونه. بیماری واگیر که بیشتر در کودکان پیدا میشود و ویروس مخصوصی دارد. دورة کمون آن ده روز و عوارض آن در ابتدا شبیه به سرماخوردگی است و با سرفه و عطسه و ریزش آب از بینی شروع میشود. پس از چند روز دانههای سرخ رنگ در چهره و پشت و شکم ظاهرمیشود و گاهی سبب ذات الریه میشود که در این صورت خطرناک است. کسی که یکبار مبتلاء شد، دیگر مبتلاء نمیشود. سابقاً برای درمان آن، به بیمار شیر خر میدادند. سرخک. سرخ فام. پول طلا
QIZILCA DİŞİ : Az Turkish Farsi
ا.مر.گیانوعی درختچه به بلندی 4 تا 5 متر و گلهای سفید. (Copnus senguinea)
QIZILCALI : Az Turkish Farsi
ص.مبتلاء به سرخک
QIZILCQ : Az Turkish Farsi
ا.مر.گیازغال اخته. درختچهای است دارای برگهای بیضی و گلهای کوچک، میوة آن به شکل سنجد و به رنگ سرخ تیره و کوچکتر از زیتون و گوشتدار. (Cornus mas)
QIZILI : Az Turkish Farsi
ص.طلایی رنگ. زرد شفاف. زرّین. سرخ رنگ. حمرا
QIZILI QARAQT : Az Turkish Farsi
ا.انگورفرنگی سرخ دانه
QIZILI YUMURTA : Az Turkish Farsi
ا.مر.عید مسیحیان
QIZILLAMAQ : Az Turkish Farsi
مص.طلاکاری کردن. آب طلا دادن. پوشش طلا دادن. زراندود کردن
QIZILLAŞDIRMAQ : Az Turkish Farsi
مص.طلاکاری کردن. آب طلا دادن. سرخ کردن. به رنگ قرمز درآوردن
QIZILLAŞMAQ : Az Turkish Farsi
مص.طلایی رنگ شدن. سرخ رنگ شدن
QIZILLATMAQ : Az Turkish Farsi
مص.سب.زراندود گردانیدن
QIZILLI : Az Turkish Farsi
ص.مطلّا. طلادار
QIZILLILIQ : Az Turkish Farsi
ا.سرخی
QIZILMAQ : Az Turkish Farsi
مص.تنبیه شدن به جهت دوباره تکرار نکردن کار خلاف. گرم شدن
QIZILNDIRMAQ : Az Turkish Farsi
مص.گرم کردن
QIZILSIMAN : Az Turkish Farsi
ا.سرخ فام. زرّین
QIZILTI : Az Turkish Farsi
ا.رنگ قرمز روشن
QIZINMAQ : Az Turkish Farsi
مص.مف.گرم شدن. خود را گرم کردن. اعتماد کردن
QIZIQ : Az Turkish Farsi
ص.جنگجو. نیرومند
- Azerbaijani
- Azerbaijani To Azerbaijani
- Azerbaijani To English
- Azerbaijani To Persian(Farsi)
- Turkish
- Turkish To Turkish
- Turkish To English
- Turkish To Germany
- Turkish To French
- English
- English To Azerbaijani
- English To Turkish
- Germany
- Germany To Turkish
- French
- French To Turkish
- تورکجه
- تورکجه To Persian(Farsi)
- تورکجه To تورکجه
- Persian(Farsi)
- Persian(Farsi) To Azerbaijani