Azerbaijani To Persian(Farsi)
QIZIRQAMAQ : Az Turkish Farsi
مص.قیسیرقاماق
QIZIŞ : Az Turkish Farsi
ا.مص.گرمی
QIZIŞ : Az Turkish Farsi
گرمی
QIZIŞDIRILMAQ : Az Turkish Farsi
مص.مف.به وسیلة دیگر شعله ور شدن. گیرانده شدن. تهییج شدن. تحریک شدن. برانگیزانده شدن. گرمتر شدن
QIZIŞDIRMAQ : Az Turkish Farsi
مص.گرم کردن. حرارت دادن. داغ کردن. تحریک کردن. تشدید کردن. بازار گرمی کردن. دعوا را گرم کردن. به جان هم انداختن. گیراندن (آتش). عصبانی تر کردن
QIZIŞIQ : Az Turkish Farsi
ص.بسیار داغ. قیزمیش
QIZIŞMAQ : Az Turkish Farsi
مص.گرم شدن. حرارت دیدن. داغ شدن. خود را گرم کردن. تشدید شدن. شدت و وحدت یافتن. برسرغیرت آمدن. به هیجان آمدن. با حرارت کار کردن. تحریک شدن. تحریک جنسی شدن (حیوانات). به خشم آمدن. خشمناکتر شدن. عصبانی شدن. ترش شدن. فاسد شدن. ترشیدن
QIZIŞQAN : Az Turkish Farsi
ص.پرشور. کسی که زود عصبانی شود یا به هیجان آید. هار
QIZITMAQ : Az Turkish Farsi
مص.گرم کردن
QIZLANMAQ : Az Turkish Farsi
مص.صاحب فرزند دختر شدن
QIZLAR AĞASI : Az Turkish Farsi
ا.مر.خواجه باشی حرمسرا
QIZLAR BULAĞI : Az Turkish Farsi
ا.مر.نوعی رقص آزربایجانی. چشمهای که در این رقص بدان اشاره میرود، در نزدیکی نخجوان واقع است. دختران در این محل جمع شده و ضمن خواندن تصنیف و نواختن، میرقصیدند. رقص «قیزلار بولاغی» نیز در این محل به وجود آمده است. سرعت رقص متوسط است. بسیار لیریک و ظریف است. ترتیب حرکات آن دور زدنهای زیاد و یا روانه شدن درطول یک خط میباشد
QIZLAR XANI : Az Turkish Farsi
ا.مر.سرور دختران. (ناد)
QIZLIQ : Az Turkish Farsi
ا.دوشیزگی. بکارت. دخترخوانده. نادختری
QIZLIQ : Az Turkish Farsi
دوشیزگی
بکارت
دختر خوانده
نادختری
QIZMA : Az Turkish Farsi
ا.گرمی. هیجان. خشم
QIZMA : Az Turkish Farsi
گرمی
هیجان
خشم
QIZMACA : Az Turkish Farsi
ا.رفتار منتهی به خشم
QIZMAQ : Az Turkish Farsi
مص.گرم شدن. داغ شدن. تفتیدن. تحریک شدن. جوش آوردن (کسی). به خشم آمدن. عصبانی شدن. به هیجان آمدن. به جنب و جوش افتادن. به تب و تاب افتادن. فحل آمدن (حیوانات). هار و تهییج شدن حیوانات در موقع جفت طلبی. اعتماد کردن. اطمینان خاطر یافتن
QIZMAR : Az Turkish Farsi
ص.تفت. بسیار گرم. پرحرارت. سوزاننده
QIZMIŞ : Az Turkish Farsi
ص.گرم شده. داغ. تهییج شده. تحریک شده. هیجان زده
QIZMIŞ : Az Turkish Farsi
گرم شده
داغ
تهییج شده
تحریک شده
هیجان زده
QIZQI OTU : Az Turkish Farsi
ا.مر.گیاجنس گیاه زاغک. (Hieracium)
QIZQIL : Az Turkish Farsi
ص.خاکستری تیره
QIZQIN : Az Turkish Farsi
ص.تندرو. افراطی. حشری. سوزان. دو آتشه. داغ. باحرارات. پرشور. شدید. تب آلود. جفت طلبی حیوانات. هیجان جنسی
- Azerbaijani
- Azerbaijani To Azerbaijani
- Azerbaijani To English
- Azerbaijani To Persian(Farsi)
- Turkish
- Turkish To Turkish
- Turkish To English
- Turkish To Germany
- Turkish To French
- English
- English To Azerbaijani
- English To Turkish
- Germany
- Germany To Turkish
- French
- French To Turkish
- تورکجه
- تورکجه To Persian(Farsi)
- تورکجه To تورکجه
- Persian(Farsi)
- Persian(Farsi) To Azerbaijani